گفتگوی صمیمی
سلام
جناب از شما خواهش می کنم این جوانمردی را نشان دهید که این بحثی را که شروع کردهایم قطع نکنید و تا آخر بطور کاملا آزادانه و صمیمی همکاری کنید تا بلکه بتوانیم با شنیدن حرف همدیگر به آنچه که حقّ است برسیم فرض کنیم هم اکنون در عالم قبر و برزخ قرار گرفتهایم و فرشتگان الهی در مورد اعمال و عقایدمان از ما سؤال می کنند و ما چارهای جز پاسخ دادن نداریم. فرق اینجا با آنجا در این است که اگر اینجا بفهمم در اشتباه بودهایم می توانیم مسیر درست را پیدا کنیم و از گرفتاریهای سخت عالم آخرت نجات پیدا کنیم ولی اگر به آنجا واگذار کنیم دیگر امکان جبران خطاها را نخواهیم داشت.
از بیان شما که نوشتید: «به لطف دین اسلام زندگی هر روز سخت دشوار میشه وقتی باقی نمیماند برای تبلیغات اسلامی…» چنین استفاده میشود که عامل اصلی گرفتاریهای موجود جامعه ما، اسلام است.
حال سؤال من این است که آیا بر فرض صحت این ادّعا راه درست این است که اسلام را کنار بگذاریم؟
ماجرای شعب ابی طالب
«وقتی قریش نتوانستند یاران پیامبر صلی الله علیه و آله را از حبشه باز گردانند و دیدند که اسلام به خارج از حجاز هم نفوذ کرده با هم مشورت کردند تا راهی برای تسلیم شدن پیامبر و یارانش پیدا کنند. لذا قرار شد عهدنامه ای امضاء کنند که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و یاران و خاندانش را در محاصره قرار دهند. بدین ترتیب که احدی حق نداشته باشد با آنان رفت و آمد کند. قریش این عهد نامه را در صندوقچه ای درون کعبه گذاشتند.
از آن پس ناگزیر پیامبر صلی الله علیه و آله و یارانش در بیرون مکه در درّه ای بنام «شعب ابی طالب» به سر می بردند، و زندگی آنان در کمال سختی و ناراحتی می گذشت، و با وجود این هرچه دشمن به پیامبر پیشنهاد می داد که از دعوت خود دست بردارد تا او را آزاد کنند، او نمی پذیرفت و تسلیم آنان نمی شد. آن همه فشارها و سختی ها که بر او و امت او گذشت و حتی گرسنگی و محرومیت و خطر دشمنان، او را از پای در نیاورد. او همچنان به آینده انسانها و نجات ملت ها می اندیشید و به یاران خود نوید پیروزی می داد.
تا اینکه سه سال از این ماجرا گذشت و پیامبر از جانب خداوند آگاه شد که موریانه، عهدنامه قریش را خورده و جزء نام خدا از آن چیزی نمانده است. ابوطالب این مطلب را در جمع قریش اعلام کرد و آنان قول دادند که اگر گفتار پیامبر راست باشد، دست از محاصره بردارند. سپس به درون کعبه رفتند، دیدند که سخن پیامبر درست بوده و عهدنامه از بین رفته است. ناگزیر پیامبر و یارانش را آزاد کردند تا به مکه بازگردند…»[۱]
همانطور که ملاحظه میکنیم جرم پیامبر اسلام و یارانش این بود که آن حضرت به امر الهی مردم را به دین اسلام دعوت میکرد و در این راه با سختیها و آزار و اذیتهای فراوانی مواجه شدند ولی با استقامت تمام از حق دفاع کردند و نهایتا بر مشرکان و منافقان پیروز شدند.
[۱] – ماجرای شعب ابی طالب، پایگاه اطلاع رسانی حوزه. https://noo.rs/UsUTT