امام حسین (علیه السلام) و جریان کربلا

(قسمت دوم)

محبت ویژه پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)

«عَنْ عِمْرَانَ بْنِ الْحُصَیْنِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِی یَا عِمْرَانُ إِنَّ لِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مَوْقِعاً مِنَ الْقَلْبِ وَ مَا وَقَعَ مَوْقِعَ هَذَیْنِ الْغُلَامَیْنِ مِنْ قَلْبِی شَیْ‏ءٌ قَطُّ فَقُلْتُ کُلُّ هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ یَا عِمْرَانُ وَ مَا خَفِیَ عَلَیْکَ أَکْثَرُ إِنَ‏ اللَّهَ‏ أَمَرَنِی‏ بِحُبِّهِمَا.»[۱]؛ عمران بن حصین گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ای عمران هر چیز را در دل جائیست و نیست چیزی که در دل من جای حسن و حسین را فراگیرد، عمران گفت یا رسول الله هیچ چیز مقام ایشان را فرانگیرد؟ فرمود ای عمران آنچه بر تو پوشیده است بیشتر است. البته خدای متعال مرا به محبّت آن دو امر فرموده است.

 جایگاه و اهمیت دوست داشتن امام حسین (علیه السلام)

-«… عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِیهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ ع قَالَ: أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِیَدِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ فَقَالَ مَنْ أَحَبَّ هَذَیْنِ الْغُلَامَیْنِ وَ أَبَاهُمَا وَ أُمَّهُمَا- فَهُوَ مَعِی فِی دَرَجَتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ.»[۲]؛ … علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (علیهما السلام) روایت می‌کند که رسول اکرم صلی الله علیه وآله دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: هر کس مرا و این دو نفر و پدر و مادرشان را دوست داشته باشد، در روز قیامت با من در یک رتبه خواهد بود.

آثار محبت واقعی به خدا و اهلبیت (علیهم السلام)

۱- اطاعت 

۱-«… عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُ‏ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ‏ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّه‏[۳]»[۴]؛ سعید بن یسار گفت امام صادق علیه السلام به من فرمود: آیا دین جز محبت است، همانا خداوند می فرماید: اگر خدا را دوست می‌دارید از من پیروى کنید تا خدا شما را دوست بدارد.

۲- عدم عصیان

امام صادق علیه السلام فرمود: «مَا أَحَبَ‏ اللَّهَ‏ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَصَاهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ فَقَالَ:

تَعْصِی الْإِلَهَ وَ أَنْتَ تُظْهِرُ حُبَّهُ‏ هَذَا مُحَالٌ فِی الْفِعَالِ بَدِیعٌ‏
لَوْ کَانَ حُبُّکَ صَادِقاً لَأَطَعْتَهُ‏ إِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یُحِبُّ مُطِیع»‏[۵]

؛ کسى که گناه می‌کند، خدا را دوست نمی‌دارد. سپس حضرت این شعر معروف را قرائت فرمود:

معصیت پروردگار می‌کنى، با این حال اظهار محبت او می‌نمایى، به جانم سوگند، این کار عجیبى است!

اگر محبت تو صادقانه بود، اطاعت فرمان او می‌کردى. بی شک عاشق مطیع محبوب است‌.

۳- ناسازگاری محبت خدا  با محبت دنیا و ولایت غیر اهلبیت (علیهم السلام)

امام صادق (علیه السلام) فرمود: «وَ اللَّهِ مَا أَحَبَ‏ اللَّهَ‏ مَنْ‏ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ وَالَى غَیْرَنَا …‏»[۶]؛ به خدا سوگند کسى که دنیا را دوست بدارد و محبت غیر ما را به دل گیرد خداوند را دوست ندارد…

۴- سعادت ابدی

«… و قال له یونس: وَ مَا عَرَّفَنِیَ اَللَّهُ مِنْ حَقِّکُمْ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ اَلدُّنْیَا بِحَذَافِیرِهَا قَالَ یُونُسُ فَتَبَیَّنْتُ اَلْغَضَبَ فِیهِ ثُمَّ قَالَ ع یَا یُونُسُ قِسْتَنَا بِغَیْرِ قِیَاسٍ مَا اَلدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا هَلْ هِیَ إِلاَّ سَدُّ فَوْرَهٍ أَوْ سَتْرُ عَوْرَهٍ وَ أَنْتَ لَکَ بِمَحَبَّتِنَا اَلْحَیَاه اَلدَّائِمَه …»[۷] ؛ یونس به امام صادق علیه السلام عرض کرد: فرمانپذیری من از شما و آنچه از حق شما را که خدای بر من شناسانده برای من محبوب تر از تمامی دنیاست. یونس پس از پایان سخنش گفت که آثار خشم را در امام علیه السلام دیدم. آنگاه امام علیه السلام فرمود: ای یونس ما را نادرست قیاس کردی. دنیا و آنچه در آن است چیست؟ آیا جز جلوگیری از سرما و گرما و پوشاندن عورتی است؟ و حال آن که تو با دوستداری ما به زندگی جاودان دست یافته ای.

۵- خلوت با محبوب

امام صادق علیه السلام فرمود: «…‏ کَانَ فِیمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ع أَنْ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ عِمْرَانَ کَذَبَ مَنْ زَعَمَ‏ أَنَّهُ‏ یُحِبُّنِی‏ فَإِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ نَامَ عَنِّی أَ لَیْسَ کُلُّ مُحِبٍّ یُحِبُّ خَلْوَهَ حَبِیبِهِ هَا»[۸]؛ اى پور عمران ! دروغ مى گوید آن که مى پندارد دوستم مى دارد و چون شب درآید ، از من غفلت مى کند و مى خوابد . مگر هر دوستدارى ، خلوت با محبوبش را دوست ندارد ؟


[۱] ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ۱۳۵۶ش، ص۵۰.

[۲] همان، ص۵۳.

[۳] – سوره آل عمران، آیه ۳۱.

[۴] – ابن بابویه، محمد بن على، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۲۱.

[۵] – ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی( للصدوق)، ۱۳۷۶ش، ص۴۸۹.

[۶] کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی (ط – الإسلامیه)، ج۸، ص۱۲۹.

[۷]– مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۷۵، ص۲۶۵.

[۸] ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی( للصدوق)، ۱۳۷۶ش، ص۳۵۶.

نوشته‌های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *