نشانه دهم ذاکران
«شوق لقاء اللّه»
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «من ذکر اللّه و لم یستبق الى لقائه فقد إِستهزأ بنفسه»۱: هر که خدا را یاد کند و به دیدار او نشتابد خود را مورد تمسخر قرار داده است.
معمولاً اگر کسى به چیزى، یا به کسى که به عللى از او دور است علاقه و محبت شدید داشته باشد، هر گاه از او یاد شود حالت خاصّى به او دست میدهد، و همواره در دل خود شوق وصال آن محبوب را احساس مىکند و براى رسیدن به او هر کارى که عملاً برایش امکان دارد انجام مىدهد. آمادگى عملى نشانه شوق دیدار خداست
بنابراین کسى که واقعاً خدا را به عنوان محبوب خودش انتخاب کرده، باید بداند که آنگاه در ادّعاى خودش صادق است، که شوق دیدار او را در دل خود احساس کند و براى تحققش، کوشش عملى لازم را معمول دارد؛ در غیر این صورت، او خودش را مورد تمسخر قرار داده است.
چنانچه در قرآن آمده است: «قل یا ایّها الذین هادوا ان زعمتم انّکم اولیاءُ للّه من دون النّاس فتمنّوا الموت ان کنتم صادقین»۲؛ بگو: اى یهودیان اگر گمان می کنید که (فقط) شما دوستان خدایید نه دیگران، پس آرزوى مرگ کنید اگر راست مىگوئید. (تا به لقاى محبوب خود برسید) و آنها هرگز آرزوى مرگ نکردند؛ چون آمادگى عملى نداشتند.
امیر مؤمنان (علیه السلام) درباره پرهیزگاران، آنان که محبت خود را نسبت به خداوند متعال با عملشان اثبات کرده اند مىفرماید: «و لولا الأجل الذى کتب الله علیهم لم تستقّر ارواحهم فى اجسادهم طَرفهَ عینٍ شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب»۳؛ و اگر نبود اجل و سرآمد معینى که خداوند براى آنها مقرر داشت، روح هاى آنان حتى یک چشم بهم زدن، از شوق پاداش و از ترس کیفر، در جسمشان آرام و قرار نمىگرفت. پس آنها (که واقعا شوق آخرت دارند) کسانى هستند که در میدان عمل نیز موفق باشند.
۱. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ج۷۵، ص ۳۵۶.
۲. سوره جمعه، آیه۶.
۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.