تکمله مقاله «حضرت آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی و صوفیه»

بسم الله الرحن الرحیم

مقدمه

بعضی از دوستان و محققین سایت «ویکی فقه» بعد از ملاحظه مقاله فوق الذکر اینجانب، ضمن بیان نکاتی چند، یادآور شده‌اند: «… تلاش نگارنده مقاله انتقادی، نتوانسته است به طور قاطع و مبتنی بر شواهد علمی، ادعای خود را اثبات نماید …» و در پایان درخواست کرده‌اند اگر مستندات دیگری هست یا مجموع این مستندات و مستندات جدید را در قالب یک مقاله کوتاه دانشنامه‌ای، ارائه گردد تا بتوانند آن را در کنار مطالب مقاله اصلی در ویکی فقه بارگذاری کنند.

ضمن تشکر از ایشان، به خاطر بررسی مقاله ارسالی اینجانب و تهیه جوابیه و ارائه تذکراتی چند، لازم دیدم به منظور اجابت خواسته وی، خلاصه‌ مطالب مقاله مذکور را به اضافه مطالب جدیدی که در بررسی مجدد حاصل شد، در قالب این تکمله آماده و تقدیم نمایم. 

تکمله

بنده برای روشن شدن حقیقت و اینکه بی‌جهت از کسی طرفداری نکرده باشم، بعد از ملاحظه مطالب سایتهای معتبر، در مورد حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی،  و بررسی و تطبیق آنها با عبارات موجود در منابع مربوطه به این نتیجه رسیدم که دو مطلب، در باره ایشان مطرح شده است که مستند کافی و قابل قبولی برای اثبات آنها وجود ندارد. و دیگری، ناسازگاری برخی از مطالب مقالات سایت‌ها با مطالب اصلی منابع.

مطلب اول: داشتن مسلک صوفیانه

در بعضی از سایتها در اوایل مقاله، ادعا شده است که حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی «مسلک صوفیانه» داشته و «تصوف» را طریق وصول الی الله می‌ دانسته؛ به عنوان نمونه:

در ویکی شیعه آمده است: «وی صوفی مسلک بوده و اعتقاد داشت که صورت کامل تصوف در اسلام به ظهور رسیده است.»

 و در «ویکی فقه» نیز ذکر شده است: «مسلک صوفیانه داشته و معتقد بود تصوف طریق وصول الی‌الله بوده.

ما در مقاله جداگانه، مفصلا بیانات و عین عبارات متعدد حاج شیخ را در مورد «تصوف»که در منبع مربوطه (نشان از بی‌نشانها) ذکر شده است، آوردیم. از مجموع آنها استفاده می‌شود که ایشان این واژه را به آن معنایی که در طریقه‌های مختلف صوفیه مطرح است، بکار نبرده است؛ بلکه مرادشان از «تصوف» همان شریعت اسلام و اتصال به حضرت امیر المؤمنین و فرزندان معصوم آن حضرت (علیهم السلام)، است و این چیزی جز مسلک و مذهب تشیع نیست.

 از طرف دیگر در تایید این گونه فرقه‌ها، سخنی که نشانگر نظر مثبت ایشان نسبت به آنها باشد، از وی دیده نشده است، بلکه در ضمن عبارات فوق الاشاره، در این خصوص اشارات انتقاد آمیزی دارند.

بنابر این نمی‌توان با تکیه بر بیانات ایشان در مورد «تصوف»، مدعی شد که ایشان گرایش به صوفیه داشته است. برای حصول اطمینان نسبت به صحت این مطلب، حتما بیانات و عبارات ایشان را که در اصل مقاله آمده است، مورد عنایت قرار دهید. به عنوان نمونه یک مورد را در این مختصر، می‌آوریم:

««… از این رو تصوف دارای ظاهری و باطنی است. ظاهر آن همان شریعت مصطفوی است و باطن آن اتصال به ولی وقت یا اتصال به کسی که او متصل به ولی وقت است، و این همان دین حقه اسلام است که امیرالمؤمنین (علیه السلام) ذیل آیه شریفه:  «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ…» فرمود: «الْإِسْلَامُ‏ هُوَ التَّسْلِیم‏…»

بنابر این اگر کسی به ولایت متصل نباشد، اگرچه ظاهر اعمالش با شرع نبوی مطابقت کند او را از اسلام و تصوف بهره‌ای نیست. ای عزیز با تو گفتم که جان و حقیقت دین محبت به اهل بیت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و تسلیم به مقام ولایت است، و تصوف چیزی جز این نیست؛ جز آنکه بیگانگان از این معنی نیز ظاهری از تصوف اختیار کرده و مدعی تصوف شده‌اند…»[۱]

مطلب دوم: اینکه ایشان قطب «سلسله چشتیه» در ایران بوده

این ادعا (… چند قرن از سلسله چشتیه در ایران نام و نشانی نبود تا در ایام اخیر مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی ملقب به لقب طریقت بنده علی! قطب سلسله چشتیه در ایران گردید…) را تنها آقای مدرسی چهاردهی مطرح کرده است؛ بدون اینکه سندی برای اثبات آن ذکر کرده باشد.

اولا، برای پذیرش چنین ادعایی ما نیاز به سند و مدرک داریم.

ثانیا، به نظر می‌رسد این مطلب در مورد ایشان، واقعیت نداشته باشد؛ زیرا:

۱- چنانکه در مورد مسلک و روش اعتقادی فرقه «چشتیه»، در مقاله مستقل اشاره کرده‌ایم، خود ایشان در ادامه مطلب مذکور، اظهار داشته است: «… در هند افراد سلسله چشتیه در شریعت تابع امام اعظم ابوحنیفه که در محضر امام صادق علیه السلام تلمذ می‌نمود بودند …یکی از مشایخ مشهور این سلسله گیسو دراز چشتی است که از اغلب سلاسل اجازه ارشاد داشت از آثار او «شرح فقه الاکبر» است که کتاب مزبور از آثار نعمان بن ثابت الکوفی یعنی ابو حنیفه است …»[۲]

۲- آقای آریا در کتاب تحقیقی‌ خود، اظهار داشته است: «… بدون اغراق این طایفه (چشتیه) نزدیکترین گروه اسلامی به شیعه هستند … نگارنده فقط یک مورد در پیشاور پاکستان دیدم که از افراد وابسته به طریقه چشتیه پس از اینکه به تشیع رو آورده بود هنوز هم در طریقت ثابت قدم بود و در شریعت هم تابع فقه جعفری، دیگر نه سندی بدست آوردم و نه از کسی خبری شنیدم که پیروان طرقه چشتیه، شیعه مذهب باشند، لیکن در این اواخر آقای مدرسی چهاردهی می‌نویسد: «که مدتها در ایران از سلسله چشتیه در ایران خبری نبود تا در ایام اخیر مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی قطب سلسله چشتیه در ایران گردید … » اما وی هم سندی بدست نمی دهد و نگارنده نیز پس از تحقیق در این مورد به نتیجه‌ای نرسید. به هر حال اگر چنین موضوعی صحت داشته باشد، ما برای نخستین بار در میان طریقه چشتیه به افرادی برمی‌خوریم که شیعه مذهب هستند.»[۳]

۳- در سایت «مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی» هم آمده است: « … پیروان طریقۀ چشتیه و افراد وابسته به آن در هند و پاکستان (که پرجمعیت‌ترین سلسله‌های صوفیانه در شبه‌قاره را تشکیل می‌دهند)، از نظر عقیده سنی‌مذهب‌اند و در فروع دین، مذهب حنفی دارند. در عین حال، آنان ارادت خاصی به اهل بیت، به‌ویژه به ائمۀ شیعه نشان می‌دهند …» (نک‍ : آریا، ۲۵۷ بب‍‌ ).[۴]

تذکر: در سایت مذکور در ادامه مطلب فوق الذکر، این عبارت را افزوده است که: « … نگارنده در پیشاور پاکستان با افرادی وابسته به این سلسله آشنا شدم که به تشیع گرایش داشتند و در شریعت تابع فقه جعفری بودند. در نواحی هرات نیز گروهی از پیروان شاخۀ چشتی خراسان به تشیع تمایل پیدا کرده‌اند. در مشهد و تهران هم پیروان حاج شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی (د ۱۳۶۱ق)، قطب سلسلۀ چشتیه در ایران، به‌طورکلی شیعۀ جعفری‌اند…»

ولی این عبارت اشکال اساسی دارد؛ به این خاطر که نویسنده مقاله سایت، مطلب را به کتاب آقای آریا مستند کرده است؛ در حالی که عبارت اصلی کتاب[۵]، اینگونه نیست؛ در این عبارت سخن از «افراد» نیست بلکه سخن از «یک نفر» است و این دو تعبیر تفاوت زیادی با یکدیگر دارند.

و در مورد حاج شیخ حسنعلی و پیروانش هم، نویسنده کتاب مطب را به صورت فرض و اگر، مطرح کرده است؛ به این معنی که اگر ثابت شود واقعاً ایشان قطب سلسله چشتیه بوده باشد، نتیجه‌ این خواهد بود که برای نخستین بار در میان طریقه چشتیه به افرادی برمی‌خوریم که شیعه مذهب هستند.

در حالی که عبارت سایت مذکور در این مورد، به صورت قطعی مطرح شده است و این خودش ادعای جدیدی است که علاوه بر اینکه با عبارت اصلی کتاب ناسازگار است، دلیل قابل قبولی بر صحت آن، وجود ندارد.

۴- در سایت ویکی فقه در مورد ابراهیم سرسلسله چشتیه[۶]، آمده است: «ابراهیم ادهم در مکّه با سفیان ثوری وفضیل بن عیاض و ابویوسف غسولی صحبت داشت. و گفته‌اند که وی شاگرد ابوحنیفه بود. ابوحنیفه در حق او می‌گفت که «او به خدمت خداوند مشغول شد و ما به خدمت تنها خود»

در سایت مذکور، در این خصوص در عبارتی دیگر، می‌نویسد: «…. ولی هیچ‌یک از این اشارات دلیل بر تشیع ابراهیم ادهم نیست و در کتبی که قدما در رجال نوشته‌اند، نام او در شمار پیروان ائمۀ اطهار نیامده است.»[۷]

با توجه به اینکه در موارد مختلف و متعددی در مورد حنفی مسلک بودن پیروان فرقه چشتیه در برخی مناطق تصریح شده است و در مقابل، مدرک قاطع و قابل اعتمادی بر شیعه بودن حتّی دسته‌ای از پیروان فرقه چشتیه، به چشم نمی‌خورد؛ ادعای آقای مدرسی چهاردهی مبنی بر اینکه حاج شیخ حسنعلی،دقطب سلسله مذکور شده باشد، کاملا مورد اشکال است.

طرح اینگونه ادعاهای غیر مستند مخصوصا در مورد شخصیتهای معتبر و شناخته شده در سایت‌های پر مخاطب، مناسب به نظر نمی‌رسد.

مطلب سوم: مغایرت غیر قابل اغماض برخی از مطالب سایت‌ها با عبارات اصلی منابع

در این باره به عنوان نمونه خوب است به عبارت سایت مرکز دائره المعارف اسلامی[۸] که آن را، همراه با بیان نحوه مغایرت، جلوتر ذکر کردیم، مراجعه کنید.  

حاصل مطلب، این شد که ما معتقدیم مطلب اول و دوم که متضمن دو ادعا بود، براساس توضیحات و دلایلی که اینجا و در مقاله ارائه شده، ذکر کردیم، اشکال دارد.

و اما مطلب سوم که ما مدعی مغایرت هستیم، مقایسه عبارات موجود در برخی سایت‌ها با تعبیرات موجود در منابع اصلی، این را کاملا اثبات می‌کند.

الحمد لله رب العالمین


[۱] – مقدادی اصفهانی، نشان از بی‌نشانها، ج۱، ص۲۶۶- ۲۶۳

[۲] – مدرسی چهاردهی، نورالدین، خرداد ۱۳۶۰، ص ۱۸۸ تا ۱۷۹ (با تلخیص)

[۳] – آریا، غلامعلی، طریقه چشتیه در هند و پاکستان، ۱۳۶۵ش، ص۱۹۳-۱۹۴.

[۴]-مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی  https://B2n.ir/x72177

[۵] – عین عبارت کتاب مذکور را ما چند سطر جلوتر ذکر کردیم.

[۶] – «این‌ سلسله‌ دنباله سلسله اَدْهَمیه‌، منسوب‌ به‌ ابراهیم‌بن‌ ادهم‌، است‌ که‌ در زمان‌ ابواسحاق‌ شامی‌ (از مشایخ‌ بزرگ‌ صوفیه‌ در اواخر سده سوم‌ و اوایل‌ سده چهارم‌) به‌ چشتیه‌ معروف‌ شد.» (ویکی فقه https://B2n.ir/z90524.)

«دائره المعارف الاسلامیه چَشتیه را به پنج فرقه تقسیم می‌کند که عبارتند از: زیدیه (منسوب به خواجه عبدالاحد بن زید)، ایاضیه (منسوب به خواجه فضیل بن ایاض )، ادهمیه (منسوب به ابراهیم بن ادهم)، هبیریه و چَشتیه. این درحالی است که بنابر نقل دانشنامه جهان اسلام، چَشتیه خود مأخوذ از ادهمیه می باشد.» (دانشنامه فرق اسلامی https://B2n.ir/f58839.)

[۷] -ویکی فقه https://B2n.ir/q38375

[۸] – https://B2n.ir/x72177

نوشته‌های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *