حضرت رقیه (سلام الله علیها)

شرح واقعه شهادت رقیه سلام الله علیها

«الایقاد» نوشته سید محمدعلى شاه عبدالعظیمى به نقل از العوالم و دیگر کتاب‌ها ماجرای شهادت رقیه بنت الحسین را به تفصیل بیان کرده که خلاصه آن چنین است: «حسین علیه السلام دختر کوچکى داشت که او را دوست مى‌داشت و هم کودک او را. گویند که نامش رقیه بود و سه سال داشت. او که با اسیران شام همراه بود شب و روز در فراق پدر گریه مى‌کرد. به او مى‌گفتند: به سفر رفته است. شبى دخترک پدر را در خواب دید و چون بیدار شد، بسیار بى‌تابى مى‌کرد و گفت: پدر و نور چشم مرا بیاورید.

هر چه اهل بیت علیهم السلام براى خاموش کردنش کوشیدند، اندوه و گریه‌اش بیشتر شد. اهل بیت علیهم السلام نیز از گریه‌اش اندوهناک شدند و به گریه درآمدند. سیلى به صورت زدند و خاک بر سر پاشیدند و مو پریشان کردند. فریاد ناله و زارى آنها بلند شد و یزید که آن را شنید، گفت: چه خبر است؟ گفتند: دختر کوچک حسین علیه السلام پدرش را به خواب دیده است. اینک بیدار شده و او را مى‌خواهد و گریه و فریاد مى‌کند. چون یزید این را شنید گفت: سر پدرش را ببرید در جلوى او بگذارید، تا دل خوش کند. آنگاه سر حسین علیه السلام را درون سینى نهادند و رویش را پوشیدند و جلوى‌ دخترک گذاشتند. گفت: اى مرد! من پدرم را خواستم، نه غذا. گفتند: پدرت اینجاست.

دخترک در پوش را برداشت و سرى را دید و گفت: این چه سرى است؟ گفتند: سر پدر توست. رقیّه سر را برداشت و به سینه چسباند و مى‌گفت: پدر جانم! چه کسى تو را با خونت خضاب کرد؟ پدر جانم! چه کسى رگهایت را برید؟ پدر جانم! چه کسى مرا در خردسالى یتیم کرد؟ پدر جانم! یتیم تا بزرگ شود چه کسى را دارد؟ پدر جانم! زنان چه کسى را دارند؟ پدر جانم! بیوه زنان اسیر چه کسى را دارند؟ پدر جانم! چشم‌هاى گریان چه کسى را دارند؟ پدر جانم! زنان تباه و غریب چه کسى را دارند؟ پدر جانم! موهاى پریشان چه کسى را دارند؟ پدر جانم! پس از تو کسى نداریم و نومیدیم. پدر جانم! اى کاش فدایت مى‌شدم. پدر جانم! اى کاش پیش از این کور مى‌بودم. پدر جانم! اى کاش در خاک شده بودم و نمى‌دیدم که مویت به خون خضاب شده است. پس دهانش را روى دهان شهید مظلوم نهاد و آن قدر گریست که از هوش رفت. چون تکانش دادند، دیدند که روح از قفس دنیا پرواز کرده است. صداى اهل بیت علیهم السلام به گریه بلند شد و اندوه و عزا تازه گردید، هر کس از شامیان که صداى گریه آنها را شنید گریست. مرد و زن در آن روز گریستند. پس یزید فرمان داد که او را غسل دادند و دفن کردند.۱


۱- دانشنامه اسلامی، حضرت رقیه سلام الله علیها، برگرفته از: http://wiki.ahlolbait.com/

نوشته‌های مشابه